جان رفتگان نمی‌آید باز؛ تاوان مرگشان بر دوش کیست؟
نمیدانم این چندمین نوشته من در پالنا و بقیه جاها در مورد کروناست؛

بیماریی که پاندمیک شد، آن هم در عرض دوماه و حتی کارشناسان ستاد بحران رییس جمهور ما هم از آن در امان نماندند، بطوریکه کلی وقت صرف توضیح علائمشان برای جناب رییس جمهور شد!

 طی یک ماه همه تخت‌های بیمارستانهای دانشگاهی و کلی از سایر بیمارستان‌ها را درگیر کرد و آمار تلفات پرسنل درمانی ما را از همه کشورها بیشتر  کرد و از این نظر در کشور ما رکورد زد!

‌از نیمه های بهمن ماه گذشته بیمارانی با علایم مشکوک و سی تی اسکن های مشکوک و ناشناخته در بیمارستان ما بستری میشد و ما بیخبر بودیم! و قبل از آن نیز رفت و آمدهای متعدد هواپیماهای ماهان به چین همه ما را برآشفته و نگران ساخته بود، حتی جناب وزیر را!

تا اینکه خبر رسید به اصرار برادر پزشک یک بیمار در قم که فوت نموده، برایش تست کرونا انجام شده و تشخیص مثبت بوده! خبر را تکذیب نکردند ولی سکوتی عجیب حاکم شد، ناگهان ورودی بیمارستانها زیاد شد و دیگر جایی برای کتمان نبود! وبالاخره مسئولان پس از کتمانهای بسیاری که ماه قبلش انجام داده بودند زبان به تایید گشودند ...

 
 کرور کرور بیمار به بیمارستانهای قم، و بعد از آن گیلان و مازندران و گلستان و تهران و سپس تمام ایران سرازیر شد و آمار فوت بیماران به شدت بالا رفت و مصیبت وقتی شدیدتر شد که کادر درمان نیز در امان نبودند و از همان ابتدای اپیدمی، بسیاری از پزشکان، پرستاران، داروسازان و خدمات بیمارستان ها نیز درگیر شدند و در منازل یا بیمارستان بستری شدند و یا با حال‌ زار و نذارشان ‌به کارشان ادامه دادند! ‌یکی از نمونه‌های این افراد خودم و تمام همکارانم بودیم و یا استادم ،که همسر ریاست دانشگاهمان نیز می‌باشند‌، که علیرغم سی تی مثبت و ناخوش احوالی همچنان به کار مشغول بودند و در مدیریت بیمارستانهای درگیر بسیار فعالیت کردند.

‌این فداکاری را در بسیاری از پرستاران نیز به چشم خود دیدم که علیرغم بیماری و سی تی مثبت به کار ادامه میدادند ،اما....

 
 جانهای بسیاری رفت؛ عزیزان پرستار، پزشکان عمومی، متخصص و فوق تخصص. بیش از یکصد و سی نفر !! که بیشترشان نیز از همان ابتدا گرفتار این مرض منحوس شدند! چرا که در نوک پیکان مواجهه با این ویروس ما بودیم ولی خبر نداشتیم!

آری خبر نداشتیم چرا که سیاست بر طبابت و علم رجحان دارد، خبر نداشتیم چرا که حس مسئولیت و مسئولیت پذیری صفتیست که در شاخصه های مدیریت ما مهم نیست بلکه معذرویتها مهمتر است!!

ما خبر نداشتیم و کسی هم به ما خبر نمیداد که هیچ بلکه کتمان نیز مینمودند و این شد که تجهیزات حفاظتی دیر به دستمان رسید‌، نوشدارو بود بعد از مرگ سهراب!

  بهمین سادگی، به همین راحتی، جان بیش از یکصد و سی نفر از بهترینهایمان رفت و یکصد و سی خانواده و فامیل تا ابد داغدار و جامعه درمانی مبهوت ..

 

  اگر آن زمانی که جناب وزیر احساس خطر نمود و توصیه به بستن راههای هوایی کرد نیم نگاهی هم به پرسنل درمانش داشت...

اگر آن موقع که همه هوار میزدند که نگذارید ماهان به چین پرواز کند‌، وزیر و معاونین بجای کتمان موارد مشکوک به فکر آماد‌سازی بیمارستانها بودند، آیا باز چنین میشد؟!

 از طرف دیگر نیز آن سازمان عریض و طویل بی خاصیتی که خود را متولی صیانت از حقوق پزشکان میداند‌، در لاک معذوریت خود فرو رفت!

کجا بود رییس سازمان نظام پزشکی که لام تا کام تا هفته ها بعد دم نزد و سخنی نگفت؟

این سازمانی که فقط کارش گرفتن حق عضویت‌های کلان است، اینبار برای اعضایش چه کرد؟

مثل همیشه هیچ..

 

متاسفانه  اصل مهم در اتاقهای فکر ما تنها حفظ آرامش است آنهم به هر قیمتی که اینبار قیمتش جان همکاران ما بود..

  اگر وزیر و یا معاونینش و یا رییس سازمان نظام پزشکی و معاونینش  از قبل از پایان بهمن گذشته اصرار بر دادن وسایل حفاظتی به پرسنل درمان داشتند آیا این فاجعه رخ میداد؟!


  جناب وزیر شما بارها گفتید که باید پروازهای ماهان لغو شود و متاسفانه کسی گوشش بدهکار نبود و حرفتان خریدار نداشت (‌برخلاف صحبت‌های اخیر رییس جمهور!) ولی آیا در حوزه وزارتخانه خودتان نیز حرفتان خریدار نداشت‌؟!‌ و یا جان ما برایتان ارزش نداشت؟

کدامیک جواب شماست؟



در مورد سازمان نظام پزشکی که دیگر احتیاجی به توضیح نیست که خنثی و زائد بودن این تشکیلات برایمان ثابت شده بود و بار دیگر نیز ثابت شد.

سازمان و هیات رییسه‌اش مانند نگهبانی بودند که موقع آمدن دزد خود را به خواب زدند!

دزد آمد و برد و او بعد از آن آژیر خطر را کشید!

کجا بودید؟!!

 

این‌بار روی سخنم با دستگاه قضاست..

در شریعتمان آمده که حفظ جان اولی بر هر چیزیست، اولی بر نماز‌، اولی بر خوردن حرام، اولی بر حج و اولی بر راستگویی؛ بطوریکه می‌توان نماز را برای حفظ جان شکست و یا گوشت مردار را خورد و یا میتوان تقیه کرد.

 پس چگونه است که مدیران ما به فکر پرسنل درمان خود نبودند و تاخیر فاحشی در آماده سازی وسائل حفاظتی نمودند؟ 

چگونه میشود وقتی فرد مدعی ریاست صنفی ما در سکوتی مرگبار در صیانت از جان اعضای صنف قدمی برنمیدارد و علتش را معذوریت اعلام میکند؟!

  انتظار ما از دستگاه محترم قضا بررسی دقیق ابعاد این سهل انگاری و بی مسئولیتی مدیران ارشدی است که تصمیم‌های نادرستشان سبب مرگ عزیزان فرهیخته‌ای شد که نبودشان جبران ناپذیرست و حماسه آنان در نجات جان مردممان بر کسی پوشیده نیست.

تا ابد چهره استاد فقیدم شهید دکتر عباسی عزیز مقابل چشمانم می‌ماند که قربانی تعلل و سهل‌اندیشی شد.


پایان پیام/

3 نظر

نظر خود را بنویسید

  • نظرات ارسال شده پس از تایید در وب سایت منتشر خواهند شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشند تایید نمی شوند.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی باشند منتشر نخواهند شد.